چهارم
سلام دیروز صبح مارال جونی ملیکا روهم به فیض رسوند آخه صدبار بگم بچه شیرخوارو اینقدر تکون نمیدن پنیر میشه اونم چه همه طوری نیست دوستم ، کسب تجربه ات به قیمت شستن یه دست لباس می ارزه و اما دیشب ، تولد عمادجون بود جاتون خالی با مارال جونی رفتیم و کلی خوش گذشت مخصوصا که کلی نی نی البته ده ساله ! اونجا بودن که ماشاا... همه هم آخره هنرمندی تو حرکات موزون مارال هم فکرمیکرد دارن با اون بازی میکنن (هنوز رقص نمیشناسه که...) واسه همین کلی خندید و دست و پا زد تا آخر شب از خستگی خوابید تا پنج صبح واین برای من یعنی " اولین شب آرامش " عکس مارال جونی در تولد &n...
نویسنده :
مریم
10:43